به ندرت فیلمنامهای به اندازهی «شِین» کارگردانی و ساخته شده است. ظاهراً فیلم نمیبایست موفق عمل کند – پر از داستانهایی است که قبلاً در سال 1953 در فیلمهای مختلف تکرار شده بودند (غریبه/سرگردانی که به شهر میآید و فقط میخواهد از گذشتهاش پیشی بگیرد، اما مجبور میشود با خشونت اجتنابناپذیر مقابله کند) و تولید بسیار مشکلزا داشت (ستاره اصلی آلن لاد که نقش یک تفنگچی چیرهدست را بازی می کرد، از اسلحه متنفر بود و از کار با آنها بسیار وحشت داشت، تا جایی که یکی از صحنههای تیراندازی باید 116 بار فیلمبرداری میشد؛ جک پالنس، شخصیت شرور فیلم از سوار شدن بر اسب وحشت داشت. او یک بار با موفقیت از اسب پیدا شد و همین صحنه چندین بار در طول فیلم استفاده شد).
با این حال جورج استیونز و فیلمبردارش لویال گریگز موفق میشوند کهنالگوی خیر در برابر شر را به شکلی استادانه اجرا کنند و فیلم بلافاصله به اثری محبوب تبدیل شد. نحوهی فیلمبرداری از خاک، چهرهها، حیوانات و مناظر خیرهکننده است و استفادهی پیشگامانه از سیستم عریض جدید، مناظر را با حساسیت حماسی خیرهکنندهای به تصویر میکشد و در عین حال اجازه میدهد کلوزآپهای عالی استیونز به شکلی خارقالعاده بیان شوند. هر فریم از «شِین» شاهکاری چندوجهی است، با جلوههای بصری فیلم که تصویر معمول و اسطورهای وسترن آمریکایی را برای دهههای آینده تعریف میکند.