رضا عطاران

ایرج و حمید، رفقای قدیمی از دوران کودکی سرشان برای پیگیری پرونده‌های جنایی درد می‌کند، پای آن‌ها ناخواسته به پرونده قتل‌های زنجیره‌ای باز می‌شود…

سال‌های پایانی حیات نصرت خان تهرانی هست که با سرایدار وفادارش میکائیل زندگی می‌کند. با آزاد شدن پسرش فرامرز از زندان تصمیم دارد،باقی فرزندانش را دورهم جمع کند سایر فرزندان گلچهره خانم که از همسر اولش فریبرز جدا شده، جناب نصرت خان بعدا متوجه این جدایی میشود فریدون و فرهاد هستند که به همراه علیرضا پسر فریدون در باغ ویلای نصرت خان مشغول به زندگی میشوند، حبیبه همسر اول نصرت خان (مادر فرهاد و فریدون) و همسر دومش گلنسا (مادر فرامرز و گلچهره) فوت کرده و حالا گهگاهی شب ها درخواب و بیداری بر اون و ذهنش نمایان می شوند. در همین حال و حوا کوچه اقاقیا تو همه این داستان ها طنزی جالب و شاد پیش رو دارد..