درام

در دهکده ای دورافتاده در کاستاریکا، کلارا، یک زن 40 ساله گوشه گیر، بیداری عرفانی را تجربه می کند و سفری را آغاز می کند تا خود را از کنوانسیون های مذهبی و اجتماعی سرکوبگرانه ای که بر زندگی او مسلط شده است رهایی بخشد.

پیرمردی فقط با استفاده از اتوبوس های محلی از کشور عبور می کند.

زندگی مارگارت مرتب است. او توانمند، منظم و موفق بوده و همه چیز را تحت کنترل دارد اما تا زمانی که دیوید برگردد و وحشت گذشته مارگارت را با خود به زندگی جدیدش وارد کند.

یک ستاره سالخورده سینما با پرستارش به روستاهای اسکاتلند می رود تا پس از عمل جراحی بهبود یابد. در آنجا نیروهای مرموز انتقام از سرزمینی که جادوگران در آن سوزانده شده بودند بیرون می آیند.

وقتی ساتیا صدای خود را علیه گورو بلند می کند، دومی شورش می کند و اولی را به جهنم می برد. ساتیا به عنوان یک پلیس باز می گردد تا از گورو انتقام بگیرد و به جنایت او در شهر کورنول پایان دهد.

در حالی که در تعطیلات در روستایی ویسکانسین هستند، پنج دوست پس از تصادف وسیله نقلیه آنها در یک طوفان برفی، به یک ساختمان خلوت پناه می برند. بدون سرویس سلولی، گروه برای یافتن کمک از هم جدا می‌شوند، اما زمانی که دوباره متحد می‌شوند، یکی از آنها مرده پیدا می‌شود.

علی‌رغم تفاوت‌های زیاد، کیسی، یک خواننده و ترانه‌سرا و لوک، یک تفنگدار دریایی، تنها برای منافع نظامی ازدواج می‌کنند. اما وقتی تراژدی رخ می دهد، مرز بین واقعی و وانمودی شروع به محو شدن می کند.

یک خانم نظافتچی بیوه در لندن در دهه 1950 دیوانه وار عاشق یک لباس مد لباس دیور می شود و تصمیم می گیرد که باید یکی از لباس های خودش را داشته باشد.

برداشتی طنزآمیز و در عین حال الهام‌بخش از زندگی و سفر مهندسان جوان آجی و دوستش سامیر از شکست‌های وحشتناک شهری تا نمادهای روستایی هند.

پس از اینکه یک مرد غریبه مرموز از او و همسرش دیدن می کند، آن مرد خشم خدای انتقامجو را احساس می کند.